جز خیل اشک و آه سپاهی به ما نداد
با این وجود فرصت آهی به ما نداد
ما را مقرّبان حریمش حساب کرد
جز درد و داغ منصب و جاهی به ما نداد
ما را برای عبرت خلق آفریده بود
از سجده غیر نامهسیاهی به ما نداد
ما مثل کوه سرکش و دربند مهر او
او جز ستیغ تیغ پناهی به ما نداد
دلخوش به رحمتیم که در پنج روز عمر
مستی مجال هیچ گناهی به ما نداد
مستی مجال هیچ گناهی به ما نداد
,نداد ,مجال ,گناهی ,مهر ,ستیغ ,به ما ,ما نداد ,نداد , ما ,
درباره این سایت