اینجا بغیر از تخم بی‌حاصل چه می‌کارند؟

این ابرها با هرزگی عمری است می‌بارند

مستم، خمارم، حاصلی از تاک و تریاکم

تا شاعران از وصف چشمت دست بردارند

رقص رهای بید و قوس موج گندمزار

از آبشار مست موهای تو سرشارند

دارم خماری می‌کشم ترکم کنی شاید

این فکرها دست از سر من برنمی‌دارند

با تیغ اخمت سر بزن از بی‌سر و پاها

ای کاش یک لحظه مرا جای تو بگذارند

با گریه از من یاد خواهی کرد، خواهی دید

یک روز می‌فهمی که این‌ها مردم‌آزارند

گفتی نمی‌خواهی مرا، خندیدم و گفتم

دیوانه‌ها دیوانه‌ها را دوست می‌دارند



مستی مجال هیچ گناهی به ما نداد

پرم از خلوت یک باغ پس از شهریور

هلاک یک نفر آرایش لشکر نمی‌خواهد

ترکم ,می‌کشم ,خماری ,شاید ,سر ,دیوانه‌ها ,می‌کشم ترکم ,خماری می‌کشم ,دارم خماری ,کنی شاید ,ترکم کنی ,دارم خماری می‌کشم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

افکار معنویِ یک دانشجوی مادی روزنوشته های علی محمدکیخسروکیانی فروش محصولات آکواریوم پلنت علی حمیدی DRPOOL GROUP دانستنی های سنگ فیروزه دانلود کتاب آموزش زبان انگلیسی راهنمای شبکه پرمحتوای بی محتوا